لینوکس ویندوز نیست - قسمت سوم(1496 مجموع کلمات موجود در متن) (8752 بار مطالعه شده است) گنو/لینوکس
ویندوز نیست!
- قسمت
سوم
مشکل
شماره ۴:
طراحی
شده برای طراح در
صنعت اتومبیل سازی، به ندرت کسی که موتور
اتومبیل را طراحی کرده، طراحی داخلی آنرا
هم انجام میدهد.
این
کار به تخصص و تجارب کاملا جداگانهای
نیاز دارد.
هیچ
کس موتوری نمیخواهد که ظاهرا به نظر
میرسد میتواند سریع حرکت کند یا طراحی
داخلی را نخواهد پسندید که راحت باشد ولی
ظاهری زشت و نازیبا داشته باشد.
همینطور
در صنعت نرمافزار، معمولا رابط کاربری
توسط کسانی که برنامه را مینویسند طراحی
نمیشود.
در
دنیای لینوکس، البته اینگونه نیست.
پروژههای
به عنوان سرگرمی یا نیاز یک شخص شروع
میشوند و تمامی کارها را خود او انجام
میدهد و رابط کاربری نیز به چیزی با
عنوان «کاربر
پسندی»
نیازی
ندارد.
کاربران
نرمافزار را میشناسند و نیازی به کمک
ندارند.
مثال
خوب این مشکل ویرایشگر Vi
است.
این
ویرایشگر برای کاربری درست شده که قبلا
با آن آشنایی دارند و میدانند چطور کار
میکند.
موضوع
نادری نیست که شنیده میشود کاربر
تازهکاری برای خروج از Vi
مجبور
شده کامپیوترش را بوت کند.
تفاوت
عمدهای میان یک برنامه نویس نرمافزارهای
آزاد و بسیاری از برنامهنویسان
نرمافزارهای تجاری وجود دارد.
نرمافزاری
که یک برنامهنویس نرمافزارهای آزاد
مینویسد، به قصد استفاده و انجام دادن
کار خاصی است.
بنابراین
در این خلال ممکن است نتیجه نهایی چندان
برای کاربر تازهکار راحت نباشد.
این
کاملا متفاوت از آن چیزی است که برنامهنویسان
نرمافزارهای تجاری انجام میدهند.
آنها
نرمافزارهایشان را مینویسند که توسط
کاربران دیگر که چیز زیادی نمیدانند،
مورد استفاده قرار گیرد.
بنابراین
با اینکه VI
رابط
کاربری مخوفی برای کاربران تازهکار
دارد، هنوز به طور وسیعی استفاده میشود
و دلیل آن داشتن رابط کاربری بسیار کارآمدی
است که برای کسانی که میدانند چطور کار
میکنند، دارد.
فایرفاکس
توسط کسانی ایجاد شده که کارشان مرور وب
است و گیمپ را کسانی درست کردهاند که
کارشان ویرایش و کار با فایلهای گرافیکی
است و به همین ترتیب.
بنابراین
برخی از رابطهای کاربری ابزارهای لینوکسی
عموما چیزی شبیه میدان مین برای کاربران
تازهکار هستند:
با
وجود محبوبیت، VI
هیچگاه
مورد علاقه کاربران تازهکاری قرار
نخواهد گرفت که میخواهند چند تغییر کوچک
بر روی یک فایل اعمال کنند.
معمولا
در صورتی که از یک نرمافزار آزاد که در
مراحل اولیه توسعه خود قرار دارد استفاده
میکنید، معمولا رابط کاربری تمیز و مرتب
و کاربرپسند چیزی است که آنرا در لیست
TODO
آن
پیدا خواهید کرد.
کارکرد
در درجه نخست اهمیت قرار دارد.
هیچکس
یک رابط کاربری عالی طراحی نمیکند تا
بعد کم کم به آن امکانات مناسب اضافه کند.
آنها
معمولا ابتدا کارکرد برنامه را بهینه
سازی میکنند و سپس رابط کاربری آن را
محبود میبخشند.
برای
دوری از مشکل شماره ۴، سعی کنید از
نرمافزارهایی استفاده کنید که مخصوصا
جهت استفاده آسان کاربران تازهکار طراحی
شدهاند یا قبول کنید برخی از نرمافزارهای
کاربردی به درجه یادگیری بالاتری نیاز
دارند.
اگر
از کاربر پسند نبودن VI
شکایت
کنید، مطمئنا بخاطر اینکه نکته آنرا درک
نکردهاید، به شما خواهند خندید.
VI برای
کاربران تازهکار طراحی نشده است.
مشکل
شماره ۵:
افسانه
«کاربر
پسندی» این
مشکل بزرگی است.
کاربر
پسند بودن (User
Friendly) اصطلاح
بزرگی در دنیای کامپیوترهاست.
این
واژه حتی نام یک سایت طنز آنلاین خوب و
معروف است.
ولی
اصطلاح بدی است.
مفهوم
اولیه آن خوب است:
نرمافزار
طوری طراحی شود تا نیازهای کاربران را مد
نظر داشته باشد.
ولی
همیشه فقط به عنوان همین مفهوم در نظر
گرفته میشود، در حالی که اینطور نیست.
در
صورتی که تمامی عمر خود را صرف کار با
فایلهای متنی میکنید، نرمافزار
ایدهآل شما نرمافزاری سریع و قدرتمند
است که شما را قادر سازد تا با کمترین
میزان سعی، بیشترین کار ممکن را انجام
دهید.
میانبرهای
ساده صفحه کلید و عملیات بدون ماوس دارای
اهمیتی حیاتی خواهند بود.
اما
در صورتی که شما به ندرت فایلهای متنی
را ویرایش میکنید و فقط میخواهید تا
یک نامه را بعد از قرنی بنویسید، آخرین
چیزی که ممکن است بخواهید یاد بگیرید،
چگونگی کار گردن با کلیدهای میانبر است.
منوهای
مرتب با دسترسی آسان و نوار ابزارهایی با
آیکونهای واضح ایدهآل شما خواهد بود.
به
طور واضح، نرمافزاری که برای نیازهای
کاربر اول طراحی شده، برای کاربر دوم
مناسب نخواهد بود و بلعکس.
بنابراین
چگونه ممکن است یک نرمافزار خاص را
«کاربر
پسند»
بنامیم
در صورتی که نیازهای متفاوتی وجود دارد؟
پاسخ
ساده است:
«کاربر
پسند»
یک
اصطلاح بیمسمی است و چیزی که یک وضعیت
پیچیده را میسازد، به نظر ساده میرسد.
واقعا
معنی «کاربر
پسند»
چیست؟
در مفهومی که عموما بکار گرفته میشود،
نرمافزار کاربر پسند نرمافزاری است
که یک کاربر بدون هیچگونه تجربه قبلی کار
کردن با آن بتواند در اولین برخورد در حد
معقولی با آن کار کند.
این
متاسفانه اثری است که باعث طراحی رابطهای
کاربری کثیف ولی آشنا میشود که بتوانند
نرمافزار خاصی را در طبقه نرمافزارهای
کاربر پسند جا دهند.
زیر
مشکل شماره ۵ الف:
آشنا
همان مورد پسند بودن است در
بسیاری از ویرایشگرهای متنی و واژهپردازهای
«کاربر
پسند»
عمل
بریدن و چسباندن با استفاده از ترکیب
کلیدهای Ctrl+X
و
Ctrl+V
انجام
میگیرد.
این
ترکیب کاملا غیر نوآورانه است ولی از
آنجایی که همه آنرا میشناسند، به عنوان
ترکیب «مورد
پسند»
تفسیر
میشود.
بنابراین
وقتی کسی با VI
کار
میکند و میفهمد که d
برای
بریدن و p
برای
چسباندن استفاده میشود، آنرا به عنوان
«مورد
پسند»
فرض
نمیکند چون چیزی نیست که همه از آن
استفاده میکنند.
خوب
آیا این خوب است؟ البته که خوب است.
بگویید
چگونه بدون استفاده از ماوس و استفاده از
Ctrl+X
از
داخل یک متن میتوانید یک کلمه را ببرید؟
از ابتدای کلمه باید Ctrl+Shift+Right
را
فشار دهید تا کلمه انتخاب شود.
سپس
با Ctrl+X
آنرا
ببرید.
با
VI
چطور؟
در ابتدای کلمه دستور dw
همین
کار را انجام میدهد.
برای
اینکه پنج کلمه را با Ctrl+X
ببرید
چطور؟ از ابتدای کلمه باید پنج بار
Ctrl+Shift+Right
را
فشار دهید و در نهایت از کلیدهای Ctrl+X
برای
این کار استفاده کنید.
با
VI
چطور؟
دستور d5w
همین
کار را انجام میدهد.
مسلما
روش VI
بسیار
روانتر و نوآورانهتر است.
X و
V
به
عنوان علامت اختصاری برای بریدن و چسباندن
نه واضح هستند و نه قابل به خاطر سپردن،
در حالی که dw
مخفف
delete
word و
p
مخفف
put
کاملا
درست هستند.
ولی
X و
V
چیزی
هستند که همه ما آنرا میدانیم و بنابراین
با اینکه دستورات VI
عالی
هستند، آشنا نیستند.
بنابراین
از آن به عنوان «غیر
قابل پسند»
یاد
میشود.
در
سایر موارد نیز، آشنایی کامل باعث میشود
تا یک رابط کاربری ویندوز مانند، «کاربر
پسند»
به
نظر بیاید.
از
آنجایی که در مشکل شماره ۱ یاد گرفتیم که
لینوکس کاملا متفاوت از ویندوز است، همیشه
به نظر میرسد که لینوکس کمتر از ویندوز
«کاربر
پسند»
است.
برای
جلوگیری از مشکل ۵ الف، کاری که میتوانید
انجام دهید این است که سعی کنید بیاد
بیاورید که «کاربر
پسند»
به
این معنی نیست که «چیزی
که من به آن عادت داشتهام»:
کارها
را طبق روال عادی انجام دهید و اگر چیزی
کار نکرد، همان کاری را انجام دهید که یک
کاربر کاملا تازهکار انجام میدهد.
زیر
مشکل شماره ۵ ب:
ناکارآمد
مورد پسند است ناراحت
کننده است، ولی حقیقت دارد.
متضادا
هرچه سختتر بتوانید به کارکردهای اساسی
یک نرمافزار کاربردی دسترسی پیدا کنید،
آن نرمافزار «مورد
پسندتر»
به
نظر میرسد.
این
به این دلیل است که کاربر پسندی یک برنامه
کاربردی به واسطه اضافه کردن دگمهها و
کلیدهای کاملا واضح صورت میگیرد.
هرچه
بیشتر، بهتر.
فرض
کنید کاربر تازهکاری را در برابر یک
برنامه واژهپرداز نشانده و از او بخواهید
تا تکهای متن را Bold
کند.
در
این شرایط:
دفعه
بعدی که میخواهید کار تایپی را انجام
دهید، سعی کنید فقط از منوها استفاده
کنید.
فقط
منو، نه از کلیدهای میانبر استفاده کنید
و نه از آیکونهای نوار ابزارها.
خواهید
دید که سرعت انجام عملیات شما چقدر کند
خواهند شد.
هر
حرکت کوچک تبدیل به تعداد زیادی حرکت ماوس
و ضربت صفحه کلید خواهد شد.
تبدیل
نرمافزارها به این ترتیب به نرمافزارهای
کاربر پسند، همانند وصل کردن چرخهای
کمکی به دوچرخه است.
این
کار به شما اجازه میدهد بدون هیچ تجربه
قبلی از دوچرخه/نرمافزار
استفاده کنید.
این
برای یک تازهکار عالی است، ولی هیچکس
فکر نمیکند که تمام دوچرخهها باید با
استفاده از چرخ کمکی فروخته شوند.
من
شرط میبندم که اگر امروز دوچرخهای با
چرخ کمکی به شما بدهند، اولین کاری که
میکنید، باز کردن چرخهای کمکی آن است.
طبیعی
است، آنها مانع کار شما هستند چون شما
میدانید دوچرخه را چطور برانید.
و
به همین ترتیب بسیاری از نرمافزارهای
لینوکسی بدون چرخهای کمکی طراحی شدهاند.
آنها
برای کاربرانی هستند که اطلاعات اولیهای
از کاری که میخواهند انجام دهند دارند.
با
این حال هیچ کس تا ابد تازهکار نمیماند.
جهل
موقتی است و دانش برای همیشه.
بنابراین
نرمافزار با در نظر گرفتن اکثریت طراحی
شده است.
این
ممکن است بهانه به نظر برسد:
با
همه اینها، مایکروسافت ورد تمامی این
منوهای دوستانه را دارد، نوار ابزارهای
خوبی دارد و همینطور کلیدهای میانبر را.
بهترین
در دنیا را دارد، مطمئنا(؟)
کاربرپسند
و کارآمد است.
خوب
اگر به آن روشنبینانه نگاه کنیم:
نخست
از نظر عملی:
داشتن
منوها و نوارهای ابزار به معنای مقدار
زیادی کد نویسی است.
بسیاری
از برنامهنویسان لینوکس برای وقتی که
برای برنامهنویسی میگذارند، پولی
دریافت نمیکنند.
ضمنا
منو و نوار ابزار برای کاربران حرفهای
در درجه اهمیت پایینتری قرار دارد.
تعداد
کمی از نویسندگان حرفهای از ورد مایکروسافت
استفاده میکنند.
آیا
هیچ کد نویسی را دیدهاید که از مایکروسافت
ورد استفاده کند؟ آنرا با تعداد کسانی که
برای کد نویسی از Emacs
و
VI
استفاده
میکنند مقایسه کنید.
چرا
اینگونه است؟ اولا برخی از عوامل کاربر
پستند کردن برنامه آنرا به سمت نا کارآمدی
میبرند:
مثال
کپی و بریدن بالا را ببینید.
ثانیا
بسیاری از قابلیتهای ورد بر روی منوهای
آن پیاده سازی شدهاند که باید از آنها
استفاده کنید.
تنها
برخی از کارکردهای پر استفاده به صورت
نوار ابزارهایی بر روی برنامه طراحی
شدهاند و بسیاری از امکاناتی که یک کاربر
حرفهای به آنها نیاز دارد، هنوز بسیار
دور از دسترس هستند.
چیز
دیگری که باید در ذهن داشته باشید این است
که برخی اوقات "چرخهای
کمکی” غالبا به صورت ضمایم اضافه برای
برنامه اصلی برای نرمافزارهای لینوکسی
وجود دارند.
این
امر ممکن است چندان آشکار نباشد ولی این
ابزارهای کمکی وجود دارند.
بسته
mplayer
را
نصب کنید.
نحوه
استفاده از آن تایپ دستور mplayer
به
همراه نام فایل بر روی کنسول است.
با
استفاده از کلیدهای مکان نما یا کلیدهای
PageUp
و
PageDown
نیز
میتوانید فیلم را به عقب و جلو ببرید.
خوب
این نحوه کارکرد شاید چندان کاربر پسند
نباشد، ولی اگر تایپ کنید gmplayer،
رابط گرافیکی با کلیدهایی که حتما برایتان
آشناست را خواهید دید.
همچنین
در مورد تبدیل CD
به
MP3
یا
OGG،
با استفاده از خط فرمان، نیاز به نصب
برنامه cdparanoia
است
که آنها را از روی CD
به
فایل صوتی عادی تبدیل کند و یک برنامه
Encoder
تا
آنها را به فرمت مورد نظر در آورد.
کار
کردن با پارامترهای این دو ابزار شاید
به این سادگی هم نباشد، ولی با نصب چیزی
مثل grip،
هر کسی میتواند با چند کلیک تمام این
کارها را انجام دهد.
همین
موضوع در مورد تبدیل DVD
ها
هم صادق است.
کار
کردن با ابزار transcode
و
پارامترهای گسترده آن به چیزی شبیه
کابوس میماند، ولی با نصب dvd::rip،
هر کاربری به سادگی میتواند عملیات
تبدیل را انجام دهد.
بنابراین
برای دوری از مشکل ۵ ب، به یاد داشته باشید
که چرخهای کمکی معمولا برای نرمافزارهای
لینوکسی هم وجود دارند ولی ممکن است به
صورت پیشگزیده همراه نرمافزار اصلی
نصب نشده باشند و گاهی نیز چرخهای کمکی
نمیتوانند جزئی از طراحی نرمافزار
خاصی باشند.
ترجمه:
آلن
باغومیان -
alan@technotux.org
منبع:
[۱]
http://linux.oneandoneis2.com/LNW.htm
PDF Version
|