حقامتیازهای (Patent) نرمافزاری-قسمت دوم (1514 مجموع کلمات موجود در متن) (4640 بار مطالعه شده است)
حقامتیازهای (Patent) نرمافزاری ماجرای حقامتیاز نرمافزار در آمریکا و شیوههای کسب و کار (قسمت دوم)
نوشته
پرسیوال اسمیت[۱]
افزایش حقامتیازهای نرمافزاری
چند
پرونده رفته رفته وضع حقامتیازهای
نرمافزاری را عوض کرد. این
روند با پرونده دیاموند بر علیه دِیر(که
درباره فرآیند کنترل رایانهای بهبود
قطعات ماشینهای الکتریکی بود) شروع
شد. نمونههای
دیگر همچون پاسخ به آلاپات
[۲]
(ساختن یک نمایشگر موجی شکل برای یک نوساننمای دیجیتال)،
[شکایت] محوری بانک ایالتی خیابان(یک سیستم مدیریت سرمایه متقابل قطبی- چرخشی)،
و دعوی AT&T برعلیه اکسل(اضافه کردن یک رشته داده به یک رکورد استاندارد پیغام در یک سیستم ارتباط راه دور) هم وجود داشت.
آلاپات
دادخواستی ارائه کرده بود که مربوط به
علوم رایانه به طور اعم میشد:
« ما ادعا داریم که چنین برنامهای دستگاه
جدیدی ایجاد میکند زیرا که رایانهای
عادی بواسطه آن، رایانهای ویژه میشود،
وقتی که با آن برنامه برای قابلیتهای خاصی
برنامهنویسی گردد.»
بانک
ایالتی خیابان ادعا کرد
« امروز ما مدعی [حقامتیاز] تبدیل دادهها هستیم،که مقدار مشخص دلاری را
نمایش میدهد که مجموعهای از محاسبات ریاضی توسط یک ماشین انجام میشود تا به
ارزش نهایی سهام برسد [و این] ایجاد
یک ابزار قابل استفاده از یک الگوریتم
ریاضی، فرمول یا محاسبه است، چون که « نتیجهای مفید، منسجم و ملموس » به بار میآورد - ارزش
نهایی سهام به شکل آنی به هدف ثبت و گزارش
ثابت میماند و حتی توسط حکام هم در داد
و ستدهای نوین پذیرفته شده است.»
موضوعی
که در این مباحث اولیه مربوط به حقامتیاز
نرمافزار نمودار شد این بود که هر چه که
مخترع مدعی اختراعاش بود در واقع موجودیت
قانونی داشت. اگر
ایده مورد ادعای مبتکر موجودیت قانونی
نداشت اما ادعا طوری طرح میشد که در نوعی
چهارچوب قانونی جا بگیرد آیا باید با چنین
ادعایی موافقت میشد؟ به نظر می آید نظر
دادگاهها مثبت بود.
گرچه
با توجه به بعضی اختلاف عقیدهها این
تصمیمات بدون جدال اتخاذ نمیشد. به
عنوان مثال در مورد دیاموند علیه دِیر
قاضی استیونز برای اقلیت توضیح داد:
« دادگاه
نتوانست تفاوت بین موضوعیت آنچه مبتکر
ادعای کشف آن را دارد – ماده ۱۰۱ – و این
پرسش که آنچه ادعای کشفاش شده موجودیتی
نو است – ماده ۱۰۲ – را بفهمد یا بطور
کامل نادیده بگیرد.»
اختلاف
عقیده در پرونده آلاپات جالبتر بود:
اظهار
شد که اکثریت نگاهی ساده به چهارچوب ادعا
دارند و « کشف یا اختراعی که حقامتیاز در آن لحاظ شده » را
در نظر نمیگیرند.
قاضی
آرچر اعلام کرد:
« تضاد در این است که هر اختراع یا اکتشافی که حقامتیازی به همراه دارد وزنی بیش از
یک کشف مطلق ریاضی دارد. »
گذشته
از این، نیت این بود که اگر «ابداع» شما
بطور کامل در حیطه موارد موضوعه قانون
نبود اما ادعای شما به نوعی با مواد قانون
مرتبط میشد میتوانستید حقامتیازاش
را ثبت کنید.
به
عنوان بسط ایده حقامتیاز نرمافزار،
حقامتیاز کمکم در روشهای تجاری خاص
هم ظاهر شد.
در
میان حقامتیازهایی که در قرن نوزدهم در
رابطه با روشهای پردازش دادهها با اهداف
تجاری میتوان یافت، حقامتیاز مریل
لینچ درباره یک حساب مدیریت نقدینگی مثال
مهمی در عصر مدرنیته است.
در
سال ۲۰۰۵ در پرونده اکس پارت لانگرن [۳]
تصمیمی
اتخاذ شد که در رابطه با حقامتیازی مربوط
به « روش پاداش دادن به مدیر» که
در ارتباط با محاسبه پاداش بر اساس معیار
بازدهی و انتقال وجه به مدیر بود. به
نظر میرسد این تصمیم اجازه ظهور حقامتیاز
روشهای تجارت بدون ارتباط با «مسائل تکنولوژیک» را
داد.
دفتر
حقامتیازها و نشانهای تجاری ایالات
متحده [۴]
در
راهنمای بازرسیهای موقت آورده است:
«اگر ابداع مورد ادعا بصورت فیزیکی ماده یا
شیئی فیزیکی را به حالت یا جسم دیگری تبدیل
کند یا اگر ابداع مورد ادعا نتیجهای
مفید، منسجم و ملموس بدست دهد» در
حیطه ماده ۱۰۱ قرار میگیرد.
بازگشت
به دنیای امروز
مواردی
چون کامپیوتر اسوشیتس علیه آلتای و لوتوس
علیه بورلند کاستیهای قانون حقتالیف
را در حفاظت از نرمافزار که توسعهدهندگان
را تشویق به استفاده از حقامتیاز میکند
نشان داد.
رشد
اینترنت باعث ثبت حقامتیازهای زیادی
شد بطوری که کمتر کسی میتوانست آنها را
پیگیری کند که موجب شد فهمیدن اینکه یک
پروژه جدید حقامتیازی را نقض کرده یا
نه غیرممکن شود. خیلی
از برنامهنویسان نه تنها در مورد
حقامتیازهای فراوان وحشتزده شدند
بلکه به نظر میرسید ترکیبات سادهای
از ایدههایی که قبلتر بخوبی شناخته
شده بودند را به عنوان اختراع ثبت میکردند
در حالی که «ابداعگری» خاصی
در آن بکار نرفته بود.
درخواست
حقامتیازی که دفتر حقامتیازها و
نشانهای تجاری ایالات متحده تهیه کرده
بود تا مشخص شود آن ادعا نه تنها نو بلکه
ناآشنا [۵]
هم
هست. ناآشنایی
در وبسایت دفتر حقامتیازها و نشانهای
تجاری ایالات متحده اینطور خلاصه شده
است:
« موضوعی
که حقامتیاز برای آن درخواست شده باید
بطور متقاعدکنندهای متفاوت از هر آنچه
باشد که قبلتر بکار رفته یا توضیح داده
شده و میتوان گفت باید برای فردی با
مهارتهای متداول در زمینه فناوری مرتبط
با ابداع ناآشنا باشد. به
عنوان مثال تغییر رنگ یا اندازه بطور
معمول قابل حقامتیازدهی نیست.»
هر
چند به نظر میرسید تعدادی از این
حقامتیازهای نرمافزاری جدید مورد
ادعا، برای فردی متوسط نه تازهاند و نه
ناآشنا. این
تا حدی به آن دلیل بود که افراد درک
نمیکردند که معیارهای ناآشنایی چقدر
سطح پاییناند. چنان
که استفن سی. گلازیر
[۶]
در
کتابش « استراتژیهای
حقامتیاز در تجارت»
[۷] آورده:
« به نظر میرسد برای بیشتر افراد متخصص، این
منع آشنا بودن از گذشته به معنای این است
که یک ابداع میبایست شامل کشف علمی جدید
یا اصول مهندسی نوین باشد. اما
این معنای حقوقی آشنایی نیست.»
چنین
سطح پایینی از خلاقیت مورد نیاز برای
دریافت حقامتیاز اغلب بخاطر تصمیمات
دادگاه استیناف در حوزه قضایی فدرال [۸] بود. دادگاه
استیناف فدرال مقرراتی برای « تدریس،
پیشنهاد یا انگیزش » تنظیم
کرده بود تا مراجع موجود قبلی را با هدف
تعیین میزان آشنایی یک ابداع بکار بگیرد. این
اقدام امکان مشخص کردن آشنایی را دشوارتر
کرد حتی اگر آثار پیشین یافت میشد.
به
هر حال مشخص شد که دفتر حقامتیازها و
نشانهای تجاری ایالات متحده در یافتن
آثار پیشین مشکل دارد. همچون
پیدا کردن مستنداتی که نشان دهد قبل از
تاریخ اختراع چه چیزی بکار میرفته یا
چطور توضیح داده میشده است تا بدین ترتیب
بتواند مشاورهای درباره بررسی درخواست
حقامتیاز ارائه کند. بسیاری
از تکنیکهای شناخته شده برنامهنویسی،
بخشی از «معلومات عمومی»
بودند یا در جاهایی ثبت میشدند که معمولاً در
دسترس بازرسان حقامتیاز نبود.
حقامتیازهای
نرمافزاری نقش سلاحی را پیدا کردند که
شرکتهای بزرگ برای حمله به شرکتهای کوچکی
که نمیتوانستند مجموعه حقامتیازهای
خود را اخذ و اعمال کنند بکار میبردند. گاهی
اوقات برعکس میشد: استک
الکترونیک از مایکروسافت بر سر نقض
حقامتیاز شکایت کرد و ۱۲۰ میلیون دلار
غرامت بعلاوه منع ابدی علیه مایکروسافت
گرفت.
وضعیت
امروز چگونه است؟
در
طول عمر کوتاه حق امتیاز نرمافزاری بحث
بر سر این بوده است که آیا نرمافزار در
اصول حقامتیازپذیر است یا خیر - و
همینطور که پیشتر آمد بطور معمول پاسخ
مثبت بوده است. در
نتیجه هر کسی که امروز سعی دارد حقامتیاز
نرمافزاری یا تجاری ثبت کند نبرد سختی
در پیش خواهد داشت – بویژه در مواجهه با
علایق شدید که در مواردی خاص بسط یافتهاند.
فقدان
نوآوری و ناآشنایی دو اسلحه مهم باقیمانده
برای حمله به حقامتیاز نرمافزاری است. گرچه
روشی که دفتر حقامتیازها و نشانهای
تجاری ایالات متحده و دادگاه استیناف در
حوزه قضایی فدرال برای تفسیر معنای قانونی
آزمودن ناآشنایی بکار میبرند مشکلزاست. این
تفسیر بگونهای کاملاً متفاوت از معنای
عمومی قابل درک از «آشنایی» شکل
گرفته است – و فقط هم مربوط به نرمافزار
نیست.
حقامتیازها
در مواردی چون ضربه زدن به توپ در تنیس،
آموزش دربانی، یا تمرین دادن یک گربه برای
استفاده از نشانگر لیزری مطرح بوده است. دادخواستهای
اخیر حقامتیاز که به تیترهای خبری تبدیل
شدند شامل فیلمنامهها یا روش نوسانسازی
بر یک آونگ را شامل میشوند.
به
نظر میرسد نه تنها تعریف آنچه که
حقامتیازپذیر است بدون مرز در حال گسترش
است(مورد
اکس پارت لانگرن را در بالا ببینید)بلکه
میزان ابتکار لازم بکار رفته نیز به صفر
میل میکند.
آیا
ممکن است شرایط در آینده کمی بهتر شود؟
اگر
نمیتوانید مغلوبشان کنید
نتیجه
دادگاه KSR علیه
تِلِفِلِکس به زودی توسط دادگاه عالی
اعلام میشود. این
مورد ظرفیت زیادی برای قدرت دادن به مفهوم
آشنایی دارد. این
مورد در رابطه با پدالهای سرعتدهنده
برای اتومبیلهاست نه درباره نرمافزار
اما میتواند انشعابی مهم در موضوع
حقامتیاز بطور کل باشد.
در
این دادگاه مواردی چون نظر دادگاه عالی
در مورد ساکرایدا علیه شرکت آگپرو مطرح
شده که در آن آمده است(نقل
قول از مورد شرکت بزرگ چای A& P علیه شرکت سوپرمارکت ):
«یک حقامتیاز برای ترکیبی از عناصر یکتای
قدیمی که هیچ تغییری در عملکرد مربوط به
آنها نداده باشد به وضوح آنچه را در انحصارش
است از دیگران دریغ میکند و منابع در
دسترس افراد ماهر را تنزل میدهد.»
اگر
الزامی باشد که عناصر ترکیب مورد ادعا
تغییری در کارکرد مربوط به عناصر داده
باشند بشکلی که مفهوم ناآشنا را افاده
کند، آیا چنین تغییری بر وضعیت فعلی
حقامتیاز نرمافزاری که گویی تنها وصله
کردن عناصری است که از قبل شناخته شدهاند
تاثیر میگذارد؟
راستی،
ساکرایدا یک سیستم سیفون آب است برای پاک
کردن کود گاو از کف یک دامداری.
نوشته پرسیوال اسمیت [۱]
ترجمه از بهنام بهجت مرندی blixbox@gmail.com
[۱]
Percival Smith [۲]
In re Alappat [۳]
Ex parte Lundgren [۴]
USPTO: United States Patent and Trademark Office [۵]
Nonobvious [۶]
Stephen C. Glazier [۷]
Patent Strategies for Business [۸]
CAFC: Court of Appeals for the Federal Circuit
PDF Version
|