لینوکس ویندوز نیست - قسمت چهارم(1481 مجموع کلمات موجود در متن) (8403 بار مطالعه شده است) گنو/لینوکس
ویندوز نیست!
- قسمت
چهارم
مشکل
شماره ۶:
تقلید
در برابر تقارب یکی
از استدلالهایی که معمولا مردم پس از
اینکه میفهمند لینوکس دقیقه چیزی شبیه
ویندوز نیست بر آن اصرار میورزند این
است که لینوکس در زمان ایجاد شدن چه بوده
(یا
چه میبایستی بوده باشد)
و
سعی دارد چه باشد و کسانی که این حقیقت را
تشخیص نمیدهند و کماکان سعی دارند تا
لینوکس را هر چه بیشتر شبیه ویندوز کنند،
در مسیر کاملا اشتباهی در حال حرکت هستند.
استدلال
این کاربران معمولا به این شکل است:
لینوکس
از خط فرمان به سوی ابزارهای گرافیکی در
حال حرکت است، یک کپی آشکار از ویندوز!
تئوری
زیبایی است!
ولی
متاسفانه اشتباه است.
نسخه
اولیه سیستم X
Windows در
سال ۱۹۸۴ به عنوان جایگزین سیستم پنجره
سازی قدیمیتری که در سال ۱۹۸۳ بر روی
یونیکس منتقل شد، منتشر شده است.
ویندوز
نسخه ۱ در سال ۱۹۸۵ منتشر شده و تا نسخه ۳
که در سال ۱۹۹۰ منتشر شد، عملا امکاناتی
قابل توجه نداشته است.
در
سال ۱۹۹۰ سیستم X
Windows سالها
به مرحله پیشرفته X11
که
ما امروزه از آن استفاده میکنیم رسیده
بود.
توسعه
هسته لینوکس در سال ۱۹۹۱ شروع شد.
بنابراین
لینوکس سعی نکرد که محیط گرافیکی ویندوز
را کپی سازی کند، بلکه از محیطی استفاده
کرد که بسیار پیشتر از ویندوز وجود داشت.
ادامه
استدلال:
ویندوز
۳ به ویندوز ۹۵ رسید.
در
این نسخه تغییرات بسیار گستردهای بر
روی رابط کاربری ویندوز صورت گرفت که دیگر
هرگز توسط مایکروسافت تکرار نشد.
قابلیتهای
جدید و منحصر به فردی مانند drag
and drop،
نوارهای وظیفه و مانند آن.
تمام
این قابلیتها بعدا توسط لینوکس کپی شد.
در
حقیقت نه.
تمام
قابلیتهایی که نام برده شد، قبلا وجود
داشتند.
سیستمعامل
NeXTSTep
دقیقا
یک رابط گرافیکی بسیار پیشرفته در زمان
خود و به همراه این قابلیتها داشت و
بسیار پیشتر از ویندوز هم عرضه شده بود.
نسخه
۱ در سال ۱۹۸۹ و نسخه نهایی در سال ۱۹۹۵.
باشه،
باشه، پس مایکروسافت در مورد تمام
قابلیتهایی که ما فکر میکردیم منحصر
به ویندوزه فکر نکرده.
ولی
با اینحال اون رو درست کرده و لینوکس هم
سعی داره از او تقلید کنه.
در
مورد این موضوع مفهوم تکامل تقاربی کاملا
کمک کننده هست.
این
مفهوم چگونگی تغییر سیستمهای کاملا
مستقل در مرور زمان به نحوی که آنها بسیار
به هم شبیه میشوند را تشریح میکند.
این
مفهوم در زیست شناسی کاملا شناخته شده
است.
برای
مثال کوسهها و دلفینها هر دو اورگانیسمهای
ماهی-خوار
در اندازهای تقریبا یکسان هستند.
هر
دو دارای بالههای پشتی، سینه و عقبی
هستند و شکل ظاهری آنها هم شبیه و به نحوی
است که حداقل مقاومت در برابر جریان آب
را تولید کنید.
با
این حال کوسهها از اجداد ماهی تکامل
پیدا کردهاند در حالی که دلفینها از
پستانداری که در خشکی میزیسته است.
دلیل
اینکه آنها بسیار شبیه هم هستند این است
که هر دو برای حداکثر کارایی در محیطهای
دریایی تکامل پیدا کردهاند.
در
هیچ مرحلهای اسلاف دلفینها به کوسهها
نگاه نکردند تا پیش خودشان گفته باشند:
“وه!
عجب
بالههایی!
اونها
خیلی خوب کار می کنن!
منم
باید همینطور تکامل پیدا کنم!”
به
همین ترتیب، اگر به میزکارهای قدیمیتر
و اولیــه لینوکس مــانند FVWM
و
TWM
نــگـاه
کنید و آنها را با میزکارهای پیشرفته
امروزی مانند GNOME
و
KDE
مقایسه
کنید میبینید که محیط، منوها و نوارهای
وظیفه آنها خیلی شبیهتر به ویندوز است
تا آنچه که قبلا بوده.
خوب
پس، ویندوز:
ویندوز
۳ نه نوار وظیفهای داشت و منو و دگمه
استارت!
لینوکس
هم میزکاری که شبیه به ویندوزهای امروزی
باشد نداشت.
همانطوری
که مایکروسافت نداشت.
ولی
هر دو آنرا ساختند.
این
موضوع چه نکتهای را یادآوری میکند؟
این
موضوع یادآور این نکته است که توسعه
دهندگان هر دو سیستم به راههایی فکر
کردهاند که رابط گرافیکی سیستمشان را
بهبود بخشند و چون برای این کار راهحلهای
بسیار محدودی وجود داشته، از روشهای
مشابهی برای این کار استفاده شده است.
بنابراین
برای هیچکدام دلیلی بر تقلید وجود ندارد.
به
یادآوردن این نکته میتواند شما را از
درگیر شدن با مشکل شماره ۶ بر حذر دارد.
مشکل
شماره ۷:
موضوع
آزاد و بازمتن بودن بله.
این
میتواند مشکل باشد.
آزاد
و بازمتن بودن نرمافزار موضوع بسیار
مهمی است ولی درک این موضوع که تا چه حد
از نرمافزار اختصاصی متفاوت است،
میتواند برای برخی از افراد تحول بزرگی
باشد که نیاز به صرف زمان برای سازگاری
داشته باشد.
برای
مثال برخی ممکن است انتظار استفاده از
پشتیبانی فنی و امور مشابهی را داشته
باشند، در صورتی که موضوع بسیار فراتر
است.
هدف
عمومی مایکروسافت بر “یک کامپیوتر بر
روی هر میزکار” با بخش ناگفته با
سیستمعاملهای مایکروسافت استوار بوده
است.
مایکروسافت
و اپل هر دو سیستمعامل میفروشند و
حداکثر سعی هر دو بر این استوار است تا
بتوانند حداکثر مشتری را داشته باشند:
آنها
تجاری هستند و هدف تولید پول است.
و
در مقابل نرمافزارهای آزاد و بازمتن
قرار دارند که حتی امروزه نیز تقریبا
تماما غیر تجاری هستند.
قبل
از اینکه به من ایمیل بزنید و درباره ردهت،
SuSE
و
لینسپایر متذکر شوید، بله آنها لینوکس
را میفروشند.
آنها
دوست دارند تا لینوکس در حد گستردهای
مورد استفاده قرار گیرد و مخصوصا نوعی که
آنها تولیدش میکنند.
ولی
عرضه کنندهگان را با تولید کنندگان
اشتباه نگیرید.
هسته
لینوکس توسط یک شرکت توسعه نمییابد و
توسط مردمی نگهداری نمیشود که هدف آنها
سود مالی باشد.
ابزارهای
گنو توسط یک شرکت توسعه پیدا نکرده و توسط
مردمی نگهداری نمیشود که هدف آنها سود
مالی باشد.
محیط
X11،
خوب محبوبترین ویرایش آن امروزه X.Org
است
و همین پسوند org
کافی
است تا بدانید چه هدفی را دنبال میکند.
میزکارها
چطور؟ ممکن است بتوانید به بهانه QT
آنرا
ترکیبی تجاری بدانید، ولی گنوم،
Enlightenment،
فلوکباکس و تعداد زیادی دیگر همگی غیر
تجاری هستند.افرادی
هستند که لینوکس را میفروشند، ولی در
مقابل تعداد، اقلیتی بیش نیستند.
در
دنیای نرمافزارهای اختصاصی افزایش
کاربران یک نرمافزار مستقیما باعث
افزایش درامد شرکت تولید کننده میشود،
در حالی که در دنیای نرمافزارهای آزاد
و بازمتن اینگونه نیست.
معمولا
هیچ سود مستقیمی برای یک توسعه دهنده
نرمافزارهای آزاد در صورت افزایش کاربران
برنامهاش وجود ندارد.
ولی
سود غیر مستقیم چرا:
سربلندی
شخصی، پتانسیل بیشتر برای رفع اشکال بیشتر
و بالا بردن کیفیت برنامه، جذابیت بیشتر
برای جذب توسعهدهندگان بیشتر، شانس
پیشنهاد شغل بهتر و به همین ترتیب.
لینوس
توروالدز از زیاد شدن کاربران لینوکس
پولی به جیب نمیزند.
ریچارد
استالمن هم با زیاد شدن کاربران ابزارهای
گنو پولی به جیب نمیزند.
تمام
سرویسدهندههایی که از OpenBSD
یا
OpenSSH
استفاده
میکنند، حتی یک پنی به جیب پروژه OpenBSD
سود
ندارند.
این
بزرگترین مشکل کاربران تازهکار لینوکس
است:
آنها
میفهمند که کسی به آنها نیازی ندارد.
کاربران
جدید پس از مدتها استفاده از سیستمعاملهایی
به لینوکس روی میآورند که در آنها نیازهای
کاربر نهایی ارجح بوده و کاربر پسند بودن
و تمرکز بر روی نیازهای مشتریان بسیار
مهم تلقی میشده است و ناگهان آنها خود
را در میان سیستمعاملی میبینند که
هنوز بر استفاده از صفحات man،خط
فرمان، فایلهای پیکربندی که باید دستی
ویرایش شوند و گوگل تکیه دارد.
هنگامی
هم که شکایت میکنند، قول چیزهای بهتری
به آنها داده نمیشود.
البته
کمی اغراق کردیم.
ولی
این حقسقتا چیزی است که ممکن است برای
برخی از کاربرانی که به لینوکس روی آورده
باشند رخ دهد.
از
طرفی، نرمافزارهای آزاد و بازمتن دارای
روند توسعه بسیار شخصی هستند:
توسعه
دهندگان تنها روی چیزی کار میکنند که
دوست دارند کار کنند و وقتی که وقت دارند.
تعداد
زیادی از توسعه دهندگان نیز دلیلی نمیبینند
تا لینوکس را از آنچه که هست برای کاربران
کم تجربهتر جذابتر کنند:
لینوکس
در حال حاضر تمام آنچه را که آنها از یک
سیستم انتظار دارند انجام میدهد، پس
چرا باید نگران دیگران باشند؟
نرمافزار
آزاد دارای وجوه اشتراک زیادی با خود
اینترنت است.
شما
به نویسنده یک صفحه/نویسنده
یک برنامه بابت خواندن/دریافت
آن پولی پرداخت نمیکنید.
پهنای
باند/رابط
کاربری کاربرپسند برای کاربرانی که در
حال حاضر اینترنت پهن باند دارند/میدانند
از نرمافزار چگونه استفاده کنند، جذاب
نیست.
بلاگرها/توسعه
دهندگان نیازی ندارند تا تعداد زیادی
خواننده/کاربر
داشته باشند تا نوشتن بلاگ/کد
خود را توجیه کنند.
تعداد
زیادی هستند که از نرمافزارهای آزاد
کسب درآمد میکنند، ولی روش آن روش قدیمی
"من
این را دارم و اگر نسخهای از آنرا میخواهی
پولش را بده” که خیلی از شرکتها شیفته
آن هستند، نیست.
روش
کسب درآمد آنها مبتنی بر فراهم اوردن
خدمات پشتیبانی و یا تجارت الکترونیک
است.
لینوکس
علاقهمند به کسب سهم بازار نیست.
لینوکس
هیچ مشتری ندارد.
لینوکس
سهامدار یا مسئولیتی نسبت به خریدارانش
ندارد.
لینوکس
برای پول ساختن ساخته نشده و هدف آن این
نیست که پر طرفدارترین و پر استفادهترین
سیستمعامل دنیا باشد.
تمام
جامعه کاربران لینوکس مایلند تا یک
سیستمعامل بسیار خوب، با امکانات کامل
و آزاد داشته باشند.
اگر
این تلاش باعث شود تا لینوکس یک سیستمعامل
همه گیر هم بشود، خیلی خوب است.
اگر
این تلاش باعث شود تا لینوکس نوآورانهترین
و کاربرپسندترین رابط کاربری که تاکنون
ساخته شده است را داشته باشد، خیلی خوب
است.
اگر
این تلاش باعث شود تا لینوکس پایهای
برای یک شرکت میلیارد دلاری باشد، بازهم
خیلی خوب است.
این
موارد خوب است، ولی هدف نیست.
هدف
تبدیل لینوکس به بهترین چیزی است که جامعه
کاربران آن میتواند بسازد.
نه
برای دیگران:
برای
خودش.
بنابراین
تمام تهدیدهایی مانند "اگر
لینوکس چنین و چنان نکند هیچگاه بر روی
میزکار پیروز نخواهد شد” حرف
بیربطی بیش نیستند.
جامعه
کاربران لینوکس سعی نمیکند تا لینوکس
سیستم غالب میزکار باشد.
مهم
نیست که لینوکس به حدی خوب نیست که وارد
میزکار شما شود، مهم این است که لینوکس
برای نیازهای جامعه کاربران خودش به حد
کافی و بیشتر از آن خوب باشد.
ممکن
است صداهای ضد-مایکروسافتی،
کاربران متعصب لینوکس و کسانی که تجارتی
مبتنی بر نرمافزارهای آزاد دارند، زیادی
بلد باشد، ولی تمام آنها اقلیتی بیش
نیستند.
این
چیزی است که جامعه کاربران لینوکس
میخواهند:
سیستمعاملی
که میتواند توسط کسانی که واقعا میخواهندش
نصب شود.
بنابراین
اگر میخواهید به لینوکس سوئیچ کنید،
مهمترین موضوع این است که واقعا «بخواهید»
این
کار را انجام دهید.
اگر
سیستم عاملی میخواهید که بجای رانندگی
برای شما، سوئیچ را به شما دهد و شما را
روی صندلی راننده بنشاند و انتظار داشته
باشد که شما بدانید چکار میکنید، به
لینوکس سوئیچ کنید.
ممکن
است مجمور باشید زمانی را صرف یادگیری آن
کنید، ولی مطمئن باشید بعد از اینکه کاملا
به آن مسلط شدید، میتوانید با آن کاری
کنید که حتی برایتان برقصد!
اگر
فقط ویندوزی میخواهید بدون ویروس و کرم
و آشغالهایی مثل آن، راهنماهای امنیتی
را مطالعه کنید، دیوار آتش، ضد ویروس و
malware
detector خوبی
نصب کنید، IE
را
با مرورگر بهتری جایگزین کنید و سیستمتان
را با بهروز رسانیهای امنیتی بهروز
نگه دارید.
کاربران
زیادی وجود دارند (حتی
من نویسنده)
که
از زمان ویندوز ۳.۱
تا همین XP
از
آن استفاده کردهاند بدون اینکه یکبار
هم ویروسی شوند.
شما
هم میتوانید این کار را انجام دهید.
از
لینوکس استفاده نکنید چون به هیچ وجه
نمیتواند چیزی باشد که شما انتظار آنرا
دارید.
اگر
واقعا امنیت و سرعت یک سیستمعامل مبتنی
بر UNIX
را
میخواهید، که روندی مشتری پسند داشته
باشد و رابط کاربری داشته باشد که نظیر
آن وجود ندارد، یک اپل مکینتاش بخرید.
ولی
از لینوکس استفاده نکنید، لینوکس کاری
را نمیکند که شما میخواهید انجام دهد.
سوال
تنها این نیست که “چرا من باید
لینوکس را بخواهم؟”بلکه
این هم هست:
“چرا
لینوکس باید مرا بخواهد؟”
ترجمه:
آلن
باغومیان -
alan@technotux.org
منبع:
[۱]
http://linux.oneandoneis2.com/LNW.htm
PDF Version
|